در سالهای اخیر برخی عبارات و اصطلاحات ورد زبان برخی از «سکولاریستها» و غربگرایان چپ و راست شده است. منظورم از چپ و راست پیروان اندیشه مارکسیسم شرق و لیبرالیسم غرب میباشد.
یکی از آن تعبیرات، تعبیر «اسلام سیاسی» است. و مقصودشان از آن اسلامی است که به امور و شئون و روابط داخلی و خارجی امت اسلامی برای آزادی آن از زیر سلطه همه نیروهای بیگانهای که زمام امور حیاتی مادی و معنوی آن را در اختیار دارند و هر گونه که بخواهند از آن به نفع خود بهره برداری مینمایند، اهتمام بنماید. و برای آزادی امت اسلامی از پس ماندههای فرهنگی و اجتماعی و قانونگذاری استعمار غـرب تـلاش میکند، تا دوباره شریعت خداوند را در همه عرصههای زندگی خود عملی نماید.
آنان به عمد اصطلاح “اسلام سیاسی” را در مورد اسلام بکار میگیرند، تا زمینه نفرت و کینه را از مفاهیم دینی و دعوتگران راستین، که به اسلامی دعوت میکنند که شامل: عقیده و شریعت و دین و دولت میگردد، در برخی از دلهای بیمار و ناآگاه فراهم کنند.
در اینجا این سؤال برای بسیاری پیش میآید که آیا این نامگذاری جدید یعنی «اسلام سیاسی» از نظر شرعی قابل قبول است یا نه؟
آیا دخالت در امور سیاست از طرف مبلغین و دعوتگران معاصر بدعتی نامشروع است یا خیر؟ یا اینکه سیاست بخشی جدایی ناپذیر از دین برگرفته شده از قرآن و سنت است.؟
برخی از دوستان از ما خواستند که حقیقت موضوع را در پرتو دلایل شرعی قوی و محکم توضیح بدهیم. تا پس از بیان بینه و دلیل باشد که یکی سر در بیابان سرگردانی بنهد و دیگری پا در راه مستقیم خیر و سعادت بگذارد.
در پاسخ به آن پرسشهای برادران دلسوز و غیرتمند باید گفت که:
اولا: اینگونه نامگذاریها قابل قبول نیستند.
اولین چیزی که در اینجا لازم است توضیح داده شود آن است که، ایـن گـونه نامگذاریها از نظر ما مسلمانان نادرست و غیر قابل قبول است.
زیرا اجرای یکی از مراحل توطئهای است که دشمنان اسلام آن را تدارک دیدهاند، و با هدف پاره پاره نمودن اسلام و تجزیه آن براساس تقسیمات متعدد میخواهند اسلام واحد و شامل و فراگیری راکه خداوند آن را فرو فرستاده و ما خود را ملزم به پیروی از آن میدانیم، به چند گونه اسلام تقسیم نمایند.
گاهی آن را بر اساس منطقه یعنی اسلام آسیایی و اسلام آفریقایی میخواهند تقسیم کنند.
و گاهی بر اساس زمان میخواهند آن را به اسلام عصر نبوت، اسلام عـصـر خـلفای راشدین، اسلام اموی، عباسی، عثمانی و اسلام جدید، تقسیم نمایند.
گاهی اوقات هم آن را بر حسب جنس و نژاد مانند: اسلام عربی، اسلام هندی، اسلام ترکی و اسلام مالزیایی میخواهند تقسیم کنند.
و در مواردی هم میخواهند آن را به اسلام سنی، اسلام شیعی، و هر یک را به فرقهها و گروههای گوناگونی تقسیم نمایند.
تقسیمها و مرزبندیهای دیگری را هم مانند: اسلام انقلابی، اسلام ارتجاعی، یا اسلام رادیکال و اسلام سنتی، اسلام چپی و اسلام راستگرا و اسلام دگر اندیشان و اسلام تجدد طلبان، به موارد گذشته اضافه میکنند.
و اخیراً اسلام سیاسی، اسلام بنیادگرا، اسلام اهـل عـرفان، اسلام متمدن و اسلام لاهوتی را اختراع کردهاند.
ما مطلع نیستیم شاید اختراع انواع دیگری از اسلام را هم برای آینده در برنامه کاری خود قرار داده باشند؟!
با تمام تاکید و قاطعیت میگویم که همه آن تقسیم بندیها مردود و غير قابل قبول هستند. ما بجز یک اسلام بدون شبه و یک پارچه، اسلام دیگری را سراغ نداریم و به چیز دیگری اعتراف نمیکنیم. و آن اسلام سرآغاز رسالت یا اسلام برگرفته از “قرآن و سنت” است. اسلامی که بهترین و آگاهترین نسل امت اسلامی در بهترین زمان، یعنی اصحاب و تابعین راستین، آن را فهمیده بودند. آنهایی که رسول خدا مورد تمجيد قـرار شـان داده است.
اسلام صحیح و راستین همان است، اسلامی پیش از آنکه پارهای شبهها با آن آمیخته گردد و برخی از خرافات و اباطیل ملتها، ذهنیتهای بیاساس فلسفهها، و بدعت گروهها، و کششهای نفسانی ستیزهگران و جعلیات باطل گرایان، پیچ و خمهای تند روان، و سوءاستفاده تاویل گران ناآگاه، صفا و زلالی آن را آلوده گرداند.
و دوم: اسلام بدون سیاست اسلام نیست.
لازم میدانم به صراحت تمام به گونهای کـه صـدای آن در هـمـه جـا بپیچد اعـلان نماییم، اسلام راستینی که خداوند آن را مقرر فرموده، امکان ندارد که سیاسی نباشد، و هرگاه سیاست از آن کنار نهاده شود، دیگر عنوان اسلام را نخواهد داشت و دین دیگری میشود. ممکن است دین بودایی یا مسیحی و یا چیز دیگری از آب در بیاید، اما اینکه آئین اسلام باشد، به هیچوجه امکان ندارد.
نظرات